masihi

زندگی با خداوند زنده

masihi

زندگی با خداوند زنده

چرا امید در مسیحیت مهم است ؟

فیلیپیـان   فصل ۳  (ترجمه شریف)

 ۸ آری، علاوه بر این، همه چیز را به خاطر امتیازی بسیار ارزنده‌تر، یعنی شناختن عیسی مسیح، خداوند خود زیان می‌دانم‌. در واقع من به خاطر او همه چیز را از دست داده‌‌ام و همه چیز را هیچ شمردم تا به این وسیله مسیح را به دست آورم ۹ و کاملا با او متحد شوم‌. من دیگر به نیکی خود که از انجام مقررات شریعت عاید می‌شود متکی نیستم، بلکه به وسیلۀ ایمان به مسیح دارای نیکی مطلق شده‌‌ام‌. این نیکی بر ایمان استوار است و از خدا سرچشمه می‌گیرد‌.  ۱۰ یگانه آرزوی من این است که مسیح را کاملا بشناسم و قدرت قیامت او را در وجود خود درک کنم و در رنجهای او شریک گشته و در مرگ او هم شکل او شوم،  ۱۱ به این امید که من نیز به رستاخیز از مردگان نایل گردم‌.

 منظور پولس از آنچه که در این جملات نوشته است .چیست ؟

در بخش های قبلی او مکرر در باره خودش مینویسد . او یک فریسی به شدت معتقد بود . امید او این بود که در جامعه خود رشد کند و پله های ترقی را یک به یک بالا برود و در جامعه صاحب مقام و منسب شود . امید او به این خلاصه میشد که فعالیتهایش مورد ستایش قرار بگیرد . او خود را بعنوان سرلوحه و الگویی برای دیگران تصور مینمود . زندگی در کمال سلامت و ثروت برای خود تصور میکرد.

نگاهی به درون خودمان بیاندازیم آیا ما هم همانند پولس اندیشیده ایم و امید ما همانند امید او بود ؟ امید به اینکه در جامعه فردی سرشناس باشیم و شغلی برتر از دیگران بدست بیاوریم ؟

مطمئنا ما هم میتوانیم این گونه امید و آرزوهایی داشته باشیم ، اما در این گونه از امید ، فرجام خوبی نخواهیم یافت .هیچ چیز در زندگی دنیوی پایدار نیست . شغل خوب ، توانایی جسمی ، چهره زیبا همه میتوانند به راحتی از بین بروند .

اما امید جاودان و ابدی امیدی است که در مسیحیت از آن سخن گفته میشود ، امید به اینکه همه ما بخشیده شده ایم ، و مکانی برای ما در بهشت در نظر گرفته شده است . این امیدی است که پولس  آن را صحیح و درست میداند ، نه آن امید و تلقی که قبل از ایمان به مسیح داشت . آیا ما هم این امید را به طور جدی در قلب خودمان داریم ؟

این گونه امید باعث آرامش ما میشود . اگر بدانیم که آینده ای در پیش روی ماست که روشن است و این آینده بدون زحمتی به ما تقدیم شده است ، آرام  خواهیم گرفت . ما خلقت او هستیم ، مخلوقی در نام عیسا تا آنچه را که برایمان از ابتدا مقرر شده است را به بهترین نحو ممکن انجام دهیم .

افـسسـیـان   فصل ۲  (ترجمه شریف)

 ۱۰ زیرا ما مصنوع دست او هستیم و خدا ما را در مسیح عیسی از نو آفریده است تا آن کارهای نیکویی را که او قبلا برای ما مقدر فرمود که انجام دهیم، بجا آوریم‌. Filipian 3

آیا ما این امید را در قلب خودمان داریم ؟ آن امیدی که پولس درباره آن مینویسد ؟

خانه اصلی ما در بهشت است و ما از آن دورافتاده ایم و هما نا به مکان اصلی خویش باز خواهیم گشت .

فیلیپیـان   فصل ۳  (ترجمه شریف)

 ۲۰ اما ما تابع کشور آسمانی و منتظر آمدن عیسی مسیح خداوند هستیم که به عنوان نجات دهنده از آسمان می‌آید‌. 

 

آیا من و شما به داشتن مکانی در بهشت امیدوار هستیم ؟آیا روزهای ما بی رنگ و خاکستری است ؟ یا روزهایی داریم پراز نشاط و رنگی و پراز امید به آینده ای که بدون زحمت برایمان محیا شده است .زمانی که عیسا برروی صلیب مرد ، این تنها او نبود که برروی صلیب مرد بلکه کاستیها و گناهان و احساس گناه ما بود که بروی صلیب مرد . عیسا با این کار خود مرگ را شکست داد وزندگی را بدست آورد ، زندگی واقعی در آسمان را بدست آورد. این همان امید مسیحی است . ما  امید داریم که همانند او در آسمان زندگی جاویدان خواهیم داشت .و منتظر آن لحظه خواهیم ماند.

چگونه میتوانیم در عشق عیسا باشیم ؟

روزی زن و شوهری در هنگام  غروب آفتاب  در ایوان منزلشان  نشسته بودند و به آرامی چای و شیرینی مینوشیدند ، در این میان زن رو به همسرش نمود  و از او پرسید : چرا تو اینقدر به من عشق می ورزی و مرا دوست داری ؟

مرد که انتظار شنیدن این سوال را نداشت به فکر فرو رفت تا جواب مناسبی برای این سوال بیابد از طرفی میدانست که همسر خود را از ته دل دوست دارد و به او عشق می ورزد .  پس از مدتی اندیشه به همسرش چنین پاسخ داد: میدانی که تو را با تمام وجودم دوست دارم و تو تمام چیز من هستی ، به همین دلیل تو را دوست دارم و دلیل خاصی دیگری وجود ندارد .

 اما این جوابی نبود که زن دوست داشت بشنود پس با خود اندیشید ، یعنی چه که دلیل خاصی وجود ندارد ؟ مثلا میتوانست بگوید که :

تو را دوست دارم چون تو بسیار زیبایی .

و یا میگفت تو را دوست دارم چون تو مرا درک میکنی.

و یا میگفت که تا باهوشی و به همه چیز توجه میکنی و باعث میشوی که من در کنار تو خوشحال باشم ؟…

همانطور که مرد همسر خودش را بدون هیچ دلیلی دوست داشت ،عیسا نیز ما را بدون هیچ دلیلی دوست دارد . عیسا من و شما را دوست دارد نه به این خاطر که زیبا هستیم و نه به این خاطر که حاوی فضایل اخلاقی هستیم . این عشق واقعی است ، دوست داشتن بدون هیچ دلیل موجهی چنین عشقی در کتاب مقدس با واژه mercy  یا رحمت بیان میشود. رحمتی که بدون هیچ دلیلی بر همگان عطا میشود .

اما چگونه میتوانیم در عشق عیسا باشیم ؟ در اعمال میخوانیم که :  آنان صبورانه در آموزه ها باقی ماندند و به رسولان تلاش نمودند تا به دیگران تعلیم دهند و مراسم نان و شراب و دعا را به جای آورند .

پس ما هم میتوانیم با انجام این چهار عمل ساده بدانیم که در عشق عیسا باقی خواهیم ماند؟jesus grace and love

– صادقانه کتاب مقدس را بخوانیم  و برای مطالعه کلام خدا زمان بگزاریم .

– صادقانه در کنار برادران و خواهران ایمان دارمان باشیم و زندگی خود را با آنان به اشتراک بگزاریم

– صادقانه در عشایر بانی شرکت بجوییم و همیشه آنرا به جای آوریم.

– صادقانه به دعای قلبی با عیسا ادامه بدهیم  و نیاز هایمان را به نزد او بیاوریم .

 

آری اگر این چند قدم ساده را به جا بیاوریم میتوانیم باور داشته باشیم که در از عشق عیسا دور نیستیم و و در او و عشق او پایدار هستیم .

آ

من اطمینان دارم آن خدائی که در شما کار نیکوئی شروع کرد …

پولس این مطلب را برای کلیسای فیلیپی که شهری مرفه در شمال یونان بود مینویسد این شهر امروزه در نزدیکی مرز بلغارستان است220px-Philippi_location

پولس در طول دومین سفر تبلیغاتی اش 50 ساله بود و 17 سال از مرگ و رستاخیر عیسا میگذشت .

وقتی پولس به فیلیپی رسید چه کرد ؟

فیلیپی در آن زمان  پر از رومیان و یونانیان بود و در آن زمان کتاب مقدس شرک محسوب میشد .در آن دوران یهودیان با  لقب  امتها نامیده می شدند.

پولس شنیده بود بعضی ازهموطنان او که زیاد هم نبودند در کنار رودخانه برا ی دعا کنار هم جمع می شوند. پولس به آنجا رفت و تعدادی از خانم ها را مشاهده کرد که برای دعا جمع شده اند.در بین آنها بانوی تاجر و محترمی هم  بود که هنگام موعظه پولس ، نزدیک آمده و پولس را در آغوش کشید و خود و همه خوانواده اش به مسیح ایمان آوردند و بدین ترتیب بنای کلیسای پل در فیلیپی آغاز شد.

اما اکنون پولس این نامه را به کلیسای فیلیپی در زمانی می نویسد که 10 سال است او در شهر رم زندانی است.

او از شادیها و نگرانیهای کلیسای فیلیپی زیاد شنیده است .زمانیکه گرد هم آمدن برای دعا آسان نیست و جامعه درکی از مجمع و اعضا( کلیسا) ندارد.

در آن زمان وفاداری به امپراطوری بسیار بالا بود .و فیلیپی شهری بود مستعمره روم پر از سربازان بازنشسته ارتش روم.

مستعمره روم امتیازی که دیگر شهرها نداشتند. شهری  که مورد علاقه رومیان بود و رومیان  می خواستند این شهر همچنان مستعمره باقی بماند.

در چنین شهری امپراطور بود که مورد ستایش قرار می گرفت نه مردی چون عیسی که باید ستوده میشد.

مردم شهر جماعتی بودند تحت تاثیر محیط خصمانه رومیان . اما بدتر از آن این بود که تشکیل کلیسا و اجماع هم جرم محسوب میشد.

و زمانی هم که کلیساو اجماعی شکل میگرفت تمایل به رفتن در جهات مختلف در اجماع وجود داشت ومدام  اختلاف بین چند تن از اعضای کلیسا بوجود می آمد و  همه ایمانداران از بودن در جمع  دلسرد بودند.

اگر ما در آن هنگام بودیم چه تصمیمی می گرفتیم ؟ پولس در آن زمان چه میتوانست بکند ؟

احتمال پراکندگی در فیلیپی بسیار بالا بود. اشتیاق به جهان اطراف و ظواهر دنیوی ، گرایش به یاس و تکه تکه شدن را بیشتر مینمود.

و در این میان پولس این جملات دقیق را برای آنها می نویسد:philippians-1

فیلیپیـان   فصل ۱  (ترجمه شریف)

  دعای پولس برای آنها  

 ۳ هر وقت که شما را به یاد می‌آورم خدا را شکر می‌کنم

 ۴ و در تمام دعاهایم نام شما را با شادمانی ذکر می‌کنم ۵ و بخاطر همکاری شما در انتشار انجیل که از اولین روز شنیدن آن تا به حال ادامه دارد خدا را سپاس می‌گویم.  ۶ من اطمینان دارم آن خدائی که در شما کار نیکوئی شروع کرد تا روز عیسی مسیح آنرا به کمال خواهد رسانید. 

او در این شرایط چگونه میتوانست اعتماد به نفس به کلیسای فیلیپی بدهد؟

او چگونه می توانست ایمان آنان را افزایش دهد ؟

چگونه عیسی به پولس اعتماد کرد؟چگونه عیسی به پولس اعتماد کرد و چه اتفاقی در راه دمشق برای پولس افتاد ، کسی که برای فشار به مسیحیان عازم این سفر بود.

او به شدت فریسی بود و مسیحیان  را سرکوب می کرد اما در راه دمشق مسیح بر او ظاهر شد نوری که مستقیم به چشمان او تابید و باعث کوری او شد.

 این بدان معنا نیست که عیسی پولس را انتخاب کرد و به او اعتماد کرد چون او دارای شخصیت و مهارت های خوب رهبری بود .  او برگزیده شد تا از این تواناییها در راه درست استفاده کند.وقتی به دمشق رسید نابینا بود و 3 روز در بستر بدون توان خوردن و آشامیدن بود . ولی اولین سوالی که پرسید این بود که عیسی کیست ؟ در جاییکه می دانست هیچ ایمانی به عیسا مسیح ندارد.

عیسی از آنانیاسیک مسیحی که در دمشق زندگی میکرد  خواسته بود که به دیدن پولس برود.

او به خانه حنانیا برای دیدن پولس آمد دستش را برروی پیشانی او گذاشت و او را شائول خواند و پولس بینایی خود را بدست آورد و از روح القدس پر شد .پس به سرعت تعمید گرفت

اعمال رسولان   فصل ۹  (ترجمه شریف)

 ۱۷ پس حنانیا رفت، وارد آن خانه شد و دست بر شائول گذاشت و گفت: «ای برادر، ای شائول، خداوند یعنی همان عیسائی که بین راه به تو ظاهر شد مرا فرستاده است تا تو بینائی خود را بازیابی و از روح‌القدس پر گردی.» ۱۸ در همان لحظه چیزی مانند پوسته از چشمان شائول افتاد و بینائی خود را بازیافت و برخاسته تعمید گرفت.  ۱۹ بعد از آن غذا خورد وقوت گرفت. شائول مدتی در دمشق با ایمانداران بسر برد.

حالا پولس شروع به تجزیه تحلیل اینکه چرا عیسی به او اعتماد کرده و بر او نمایان شده بود.

کرد اما او نیاز به تایید و اعتماد دیگران هم داشت.

آیا ایمان ما هم  از عیسی نشات گرفته است ؟ آیا ما درک می کنیم که خداوند ما را با شخصیت ها و هدایایی آفریده و ما باید آنها را بکار گیریم؟

آیا باور داریم که او در پادشاهی خود منتظر ماست؟

نقشه و هدف او برای زندگی ما چیست؟

هر روزه  ما در دعاها وپرستش ها و عبادت هایمان در جستجوی عیسی هستیم و ممکن است گاهی احساس تزلزل و  بی اعتمادی مواجه شویم.

آیا من و شما شبیه به پولس هستیم و از هدایا و تواناییهایمان در راههای متفاوت استفاده میکنیم؟

ما ایمان داریم که عیسی برای زندگی من و شما نقشه و هدفی دارد.

و حالا برمیگردیم به آیه ای  که در ابتدا با ان شروع کردیم

 ۶ من اطمینان دارم آن خدائی که در شما کار نیکوئی شروع کرد تا روز عیسی مسیح آنرا به کمال خواهد رسانید. 

این آیه را به خودتان بگویید و در انتها بگویید خداوند به من اعتماد دارد.

این آیه را به دیگران بگویید ودر آخر به دیگران اعتماد کنید و به آنان اعتماد به نفس بدهید

این آیه را به بدن عیسی یا همان کلیسا بگویید و ایمان داشته باشید که دوستی بین یک فرد و خداوند رشد خواهد کرد و باور داشته باشید که زندگی معنی و هدفی دارد.

آیا شما هم  می خواهید به اعتماد خداوند به خودتان برسید و از آن عبور کنید….

امیدوارم که برای شما هم چنین باشد و هر روز با اعتماد به خداوند رشد نمایید .

برکات خداوند با شما باشد

من اطمینان دارم آن خدائی که در شما کار نیکوئی شروع کرد …

پولس این مطلب را برای کلیسای فیلیپی که شهری مرفه در شمال یونان بود مینویسد این شهر امروزه در نزدیکی مرز بلغارستان است220px-Philippi_location

پولس در طول دومین سفر تبلیغاتی اش 50 ساله بود و 17 سال از مرگ و رستاخیر عیسا میگذشت .

وقتی پولس به فیلیپی رسید چه کرد ؟

فیلیپی در آن زمان  پر از رومیان و یونانیان بود و در آن زمان کتاب مقدس شرک محسوب میشد .در آن دوران یهودیان با  لقب  امتها نامیده می شدند.

پولس شنیده بود بعضی ازهموطنان او که زیاد هم نبودند در کنار رودخانه برا ی دعا کنار هم جمع می شوند. پولس به آنجا رفت و تعدادی از خانم ها را مشاهده کرد که برای دعا جمع شده اند.در بین آنها بانوی تاجر و محترمی هم  بود که هنگام موعظه پولس ، نزدیک آمده و پولس را در آغوش کشید و خود و همه خوانواده اش به مسیح ایمان آوردند و بدین ترتیب بنای کلیسای پل در فیلیپی آغاز شد.

اما اکنون پولس این نامه را به کلیسای فیلیپی در زمانی می نویسد که 10 سال است او در شهر رم زندانی است.

او از شادیها و نگرانیهای کلیسای فیلیپی زیاد شنیده است .زمانیکه گرد هم آمدن برای دعا آسان نیست و جامعه درکی از مجمع و اعضا( کلیسا) ندارد.

در آن زمان وفاداری به امپراطوری بسیار بالا بود .و فیلیپی شهری بود مستعمره روم پر از سربازان بازنشسته ارتش روم.

مستعمره روم امتیازی که دیگر شهرها نداشتند. شهری  که مورد علاقه رومیان بود و رومیان  می خواستند این شهر همچنان مستعمره باقی بماند.

در چنین شهری امپراطور بود که مورد ستایش قرار می گرفت نه مردی چون عیسی که باید ستوده میشد.

مردم شهر جماعتی بودند تحت تاثیر محیط خصمانه رومیان . اما بدتر از آن این بود که تشکیل کلیسا و اجماع هم جرم محسوب میشد.

و زمانی هم که کلیساو اجماعی شکل میگرفت تمایل به رفتن در جهات مختلف در اجماع وجود داشت ومدام  اختلاف بین چند تن از اعضای کلیسا بوجود می آمد و  همه ایمانداران از بودن در جمع  دلسرد بودند.

اگر ما در آن هنگام بودیم چه تصمیمی می گرفتیم ؟ پولس در آن زمان چه میتوانست بکند ؟

احتمال پراکندگی در فیلیپی بسیار بالا بود. اشتیاق به جهان اطراف و ظواهر دنیوی ، گرایش به یاس و تکه تکه شدن را بیشتر مینمود.

و در این میان پولس این جملات دقیق را برای آنها می نویسد:philippians-1

فیلیپیـان   فصل ۱  (ترجمه شریف)

  دعای پولس برای آنها  

 ۳ هر وقت که شما را به یاد می‌آورم خدا را شکر می‌کنم

 ۴ و در تمام دعاهایم نام شما را با شادمانی ذکر می‌کنم ۵ و بخاطر همکاری شما در انتشار انجیل که از اولین روز شنیدن آن تا به حال ادامه دارد خدا را سپاس می‌گویم.  ۶ من اطمینان دارم آن خدائی که در شما کار نیکوئی شروع کرد تا روز عیسی مسیح آنرا به کمال خواهد رسانید. 

او در این شرایط چگونه میتوانست اعتماد به نفس به کلیسای فیلیپی بدهد؟

او چگونه می توانست ایمان آنان را افزایش دهد ؟

چگونه عیسی به پولس اعتماد کرد؟چگونه عیسی به پولس اعتماد کرد و چه اتفاقی در راه دمشق برای پولس افتاد ، کسی که برای فشار به مسیحیان عازم این سفر بود.

او به شدت فریسی بود و مسیحیان  را سرکوب می کرد اما در راه دمشق مسیح بر او ظاهر شد نوری که مستقیم به چشمان او تابید و باعث کوری او شد.

 این بدان معنا نیست که عیسی پولس را انتخاب کرد و به او اعتماد کرد چون او دارای شخصیت و مهارت های خوب رهبری بود .  او برگزیده شد تا از این تواناییها در راه درست استفاده کند.وقتی به دمشق رسید نابینا بود و 3 روز در بستر بدون توان خوردن و آشامیدن بود . ولی اولین سوالی که پرسید این بود که عیسی کیست ؟ در جاییکه می دانست هیچ ایمانی به عیسا مسیح ندارد.

عیسی از آنانیاسیک مسیحی که در دمشق زندگی میکرد  خواسته بود که به دیدن پولس برود.

او به خانه حنانیا برای دیدن پولس آمد دستش را برروی پیشانی او گذاشت و او را شائول خواند و پولس بینایی خود را بدست آورد و از روح القدس پر شد .پس به سرعت تعمید گرفت

اعمال رسولان   فصل ۹  (ترجمه شریف)

 ۱۷ پس حنانیا رفت، وارد آن خانه شد و دست بر شائول گذاشت و گفت: «ای برادر، ای شائول، خداوند یعنی همان عیسائی که بین راه به تو ظاهر شد مرا فرستاده است تا تو بینائی خود را بازیابی و از روح‌القدس پر گردی.» ۱۸ در همان لحظه چیزی مانند پوسته از چشمان شائول افتاد و بینائی خود را بازیافت و برخاسته تعمید گرفت.  ۱۹ بعد از آن غذا خورد وقوت گرفت. شائول مدتی در دمشق با ایمانداران بسر برد.

حالا پولس شروع به تجزیه تحلیل اینکه چرا عیسی به او اعتماد کرده و بر او نمایان شده بود.

کرد اما او نیاز به تایید و اعتماد دیگران هم داشت.

آیا ایمان ما هم  از عیسی نشات گرفته است ؟ آیا ما درک می کنیم که خداوند ما را با شخصیت ها و هدایایی آفریده و ما باید آنها را بکار گیریم؟

آیا باور داریم که او در پادشاهی خود منتظر ماست؟

نقشه و هدف او برای زندگی ما چیست؟

هر روزه  ما در دعاها وپرستش ها و عبادت هایمان در جستجوی عیسی هستیم و ممکن است گاهی احساس تزلزل و  بی اعتمادی مواجه شویم.

آیا من و شما شبیه به پولس هستیم و از هدایا و تواناییهایمان در راههای متفاوت استفاده میکنیم؟

ما ایمان داریم که عیسی برای زندگی من و شما نقشه و هدفی دارد.

و حالا برمیگردیم به آیه ای  که در ابتدا با ان شروع کردیم

 ۶ من اطمینان دارم آن خدائی که در شما کار نیکوئی شروع کرد تا روز عیسی مسیح آنرا به کمال خواهد رسانید. 

این آیه را به خودتان بگویید و در انتها بگویید خداوند به من اعتماد دارد.

این آیه را به دیگران بگویید ودر آخر به دیگران اعتماد کنید و به آنان اعتماد به نفس بدهید

این آیه را به بدن عیسی یا همان کلیسا بگویید و ایمان داشته باشید که دوستی بین یک فرد و خداوند رشد خواهد کرد و باور داشته باشید که زندگی معنی و هدفی دارد.

آیا شما هم  می خواهید به اعتماد خداوند به خودتان برسید و از آن عبور کنید….

امیدوارم که برای شما هم چنین باشد و هر روز با اعتماد به خداوند رشد نمایید .

برکات خداوند با شما باشد